Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فریزر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
freezer
/ˈfriː.zər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فریزر
یخزن، جایخی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یخزن
فریزر
مترادف و متضاد
deep freeze
deep freezer
1.There's some ice cream in the freezer.
1. مقداری بستنی در فریزر هست.
تصاویر
کلمات نزدیک
freeze-frame
freeze one's buns off
freeze one's blood
freeze in one’s tracks
freeze
freezing
freezing point
freight
freight car
freight forward
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان