[صفت]

fucked off

/fˈʌkt ˈɔf/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fucked off] [حالت عالی: most fucked off]

1 عصبانی

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد angry pissed off
  • 1.Of course I'm fucked off—she lied to me!
    1. البته که عصبانی هستم؛ او به من دروغ گفت!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان