Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خسته و درمانده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
fucked out
/fˈʌkt ˈaʊt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fucked out]
[حالت عالی: most fucked out]
1
خسته و درمانده
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
totally exhausted
1.Some fucked-out dude was lying on the floor, and another was collapsed on the chair.
1. یک مرد خسته و درمانده روی زمین دراز کشیده بود و یکی دیگر روی صندلی غش کرده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
fuckboy
divide up
dip into
fuck over
dial out
fucked up
fuckshit
get the fuck out
dress-down
give a fuck
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان