Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کارکرد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
functionality
/ˌfʌŋkʃəˈnæləti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کارکرد
کارآمدی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کاربرد
1.Manufacturing processes may be affected by the functionality of the product.
1. فرایندهای تولید ممکن است تحت تاثیر کارکرد محصول باشند.
تصاویر
کلمات نزدیک
functional
function key
function
fun-loving
fun run
functions
fund
fund-raising
fundamental
fundamental force
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان