Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . استنباط کلی کردن
2 . رواج دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to generalize
/ˈʤɛnərəˌlaɪz/
فعل ناگذر
[گذشته: generalized]
[گذشته: generalized]
[گذشته کامل: generalized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
استنباط کلی کردن
نتیجه کلی گرفتن، کلیگویی کردن
1.You can’t generalize about American culture based on one trip to New York.
1. نمیتوانی درباره فرهنگ آمریکایی بر اساس (فقط) یک سفر به نیویورک، استنباط کلی کنی.
2
رواج دادن
تعمیم دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعمیم دادن
attempts to generalize an elite education
تلاشهایی برای رواج دادن آموزشوپرورش [تعلیموتربیت] ممتاز
تصاویر
کلمات نزدیک
generalization
generality
generalities
generalissimo
generalise
generalized
generally
generate
generation
generation gap
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان