Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تولید کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to generate
/ˈʤɛnəˌreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: generated]
[گذشته: generated]
[گذشته کامل: generated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تولید کردن
به وجود آوردن، ایجاد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایجاد کردن
پدید آوردن
1.Selling food will increase the club's ability to generate income.
1. فروش غذا توانایی باشگاه را در تولید درآمد [درآمدزایی] افزایش خواهد داد.
2.The new development will generate 1,500 new jobs.
2. اکتشاف جدید 1500 شغل جدید تولید خواهد کرد.
To generate energy
تولید کردن انرژی
تصاویر
کلمات نزدیک
generally
generalized
generalize
generalization
generality
generation
generation gap
generative
generator
generic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان