[جمله]

get off someone's tail

/gɛt ɔf ˈsʌmˌwʌnz teɪl/

1 دست از سر کسی برداشتن

مترادف و متضاد get off someone's back get off someone's case
  • 1.I told the manager to get off my tail - to stop criticizing me.
    1. من به مدیر گفتم که دست از سرم بردارد - دیگر از من ایراد نگیرد.
  • 2.Leave me alone! Get off my tail!
    2. تنهایم بگذار! دست از سرم بردار!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان