Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فرصت انجام کاری را پیدا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to get around to
/gɛt əˈraʊnd tu/
فعل گذرا
[گذشته: got around to]
[گذشته: got around to]
[گذشته کامل: gotten around to]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فرصت انجام کاری را پیدا کردن
مترادف و متضاد
get round to
1.I hope to get around to answering your letter next week.
1. امیدوارم هفته آینده فرصت کنم پاسخ نامه شما را بدهم.
2.I meant to do the ironing but I didn't get around to it.
2. میخواستم لباسهایم را اتو کنم، اما فرصتش را پیدا نکردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
tough shit
think shit doesn't stink
freshen up
shit-stirrer
shithook
a shitload of
know shit from shinola
piece of shit
shit out of luck
shitstick
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان