[عبارت]

get the crap kicked out of

/ɡɛt ðə kɹˈæp kˈɪkt ˌaʊɾəv/

1 لت و پار شدن له و لورده شدن ، به‌شدت کتک خوردن

culturally sensitive informal
  • 1.I hear Jonathan got the crap kicked out of him last night.
    1. شنیدم که "جاناتان" دیشب لت و پار شده است [شنیدم که دیشب "جاناتان" به‌شدت کتک خورده است].
  • 2.You'd better tread carefully or you're going to get the crap kicked out of you.
    2. بهتر است بادقت قدم برداری وگرنه له و لورده می‌شوی.

2 به‌شدت باختن مفتضحانه شکست خوردن

culturally sensitive informal
  • 1.The final score was 17-1? Wow, they really got the shit kicked out of them!
    1. امتیاز نهایی 17 به 1 بود؟ وای، آن‌ها واقعاً مفتضحانه شکست خوردند!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان