Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اجرای زنده
2 . گیگابایت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
gig
/ɡɪɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اجرای زنده
to do/play a gig
موسیقی زنده اجرا کردن/اجرای زنده داشتن
1. The band is going to Atlanta to play a gig at the Fox Theatre.
1. گروه موسیقی قرار است برای اجرای زنده در "سالن تئاتر فاکس" به آتلانتا برود.
2. They're doing a gig in Boston tonight.
2. آنها امشب در بوستون اجرای زنده دارند.
[اسم]
gig
(gibibyte)
/ɡɪɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گیگابایت
گیگ
مترادف و متضاد
GB
تصاویر
کلمات نزدیک
gifted
gift-wrapped
gift-wrap
gift wrapping
gift wrap
gigabyte
gigahertz
gigantic
giggle
gigolo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان