[فعل]

to giggle

/ˈgɪgəl/
فعل ناگذر
[گذشته: giggled] [گذشته: giggled] [گذشته کامل: giggled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هرهر خندیدن به شکل احمقانه‌ای خندیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خنده نخودی خندیدن
  • 1.The children couldn’t stop giggling.
    1. کودکان نمی‌توانستند هرهر خندیدن (خود را) متوقف کنند.
[اسم]

giggle

/ˈgɪgəl/
قابل شمارش

2 (صدای) هرهر خنده کر کر خنده

  • 1.There was a giggle from the back of the class.
    1. (صدای) هرهر خنده‌ای از ته کلاس می‌آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان