[صفت]

glacial

/ˈɡleɪʃl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 یخچالی (جغرافیا)

معادل ها در دیکشنری فارسی: یخچالی
specialized
  • 1.Penguins thrive in the glacial regions of Antarctica.
    1. پنگوئن‌ها در بخش‌های یخچالی قطب جنوب زندگی می‌کنند.
the glacial period
دوره یخچالی

2 یخی بسیار سرد

مترادف و متضاد icy
a glacial wind
یک باد سرد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان