[صفت]

glaring

/ˈglɛrɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more glaring] [حالت عالی: most glaring]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تابناک تابان، درخشان

مترادف و متضاد bright
a glaring white light
نور سفید تابناک

2 بارز فاحش، آشکار

معادل ها در دیکشنری فارسی: فاحش
مترادف و متضاد blatant obvious
  • 1.The article was full of glaring mistakes.
    1. آن مقاله پر از اشتباهات فاحش بود.

3 عصبانی خشمگین، غضبناک

مترادف و متضاد aggressive angry
glaring eyes
چشمان غضبناک
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان