Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (اطلاعات) جمع آوری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to glean
/ɡliːn/
فعل گذرا
[گذشته: gleaned]
[گذشته: gleaned]
[گذشته کامل: gleaned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(اطلاعات) جمع آوری کردن
(اطلاعات) به دست آوردن
مترادف و متضاد
collect
gather
1.These figures have been gleaned from a number of studies.
1. این آمار از تعدادی مطالعات مختلف جمع آوری شده است.
2.They're leaving on Tuesday - I managed to glean that much.
2. آنها سه شنبه می روند - من توانستم همینقدر اطلاعات جمع کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
gleam
glazing
glazier
glazed
glaze
glee
gleeful
gleefully
glen
glenda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان