[فعل]

to go in for

/ɡˈoʊ ɪn fɔːɹ/
فعل گذرا
[گذشته: went in for] [گذشته: went in for] [گذشته کامل: gone in for]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شرکت کردن (در آزمون، مسابقه و...)

  • 1.I go in for all the competitions.
    1. من در تمام مسابقات شرکت می‌کنم.
  • 2.She's going in for the Cambridge B2 First exam.
    2. او قرار است در آزمون B2 First کمبریج شرکت کند.

2 علاقه به کاری داشتن اهل چیزی بودن

  • 1.She doesn't go in for team sports.
    1. او به ورزش‌های تیمی علاقه ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان