[عبارت]

go to bed

/goʊ tu bɛd/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خوابیدن به رختخواب رفتن، رفتن خوابیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خوابیدن
  • 1.I'm tired—I'm going to bed.
    1. من خسته‌ام؛ می‌روم بخوابم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان