Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نابینا شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to go blind
/goʊ blaɪnd/
فعل ناگذر
[گذشته: went blind]
[گذشته: went blind]
[گذشته کامل: gone blind]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نابینا شدن
1.He went blind when he was only a child.
1. وقتی که بچه بود، نابینا شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
go blank
go biking
go berserk
go bankrupt
go bald
go bonkers
go bowling
go by
go by bus
go by car
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان