Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پایین رفتن
2 . غروب کردن
3 . مریض شدن
4 . پذیرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to go down
/goʊ daʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: went down]
[گذشته: went down]
[گذشته کامل: gone down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پایین رفتن
پایین آمدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پایین رفتن
فرو رفتن
مترادف و متضاد
decline
decrease
fall
get lower
go up
rise
to go down by 10%/250/$900 ...
تا 10%/900/250$ و... پایین آمدن
Spending has gone down by 2%.
مخارج تا 2% پایین آمدهاست.
to go down in price
قیمت چیزی پایین آمدن
Oil is going down in price.
قیمت نفت دارد پایین میآید.
to go down someplace
به جایی پایین رفتن
You'll need to go down two floors to get to that office.
شما باید دو طبقه پایین بروید تا به آن دفتر برسید.
food or drink go down
غذا و نوشیدنی پایین رفتن
A glass of wine would go down very nicely.
یک جام شراب خیلی راحت (از گلو) پایین میرود.
2
غروب کردن
مترادف و متضاد
set
rise
1.I watched the sun go down.
1. غروب خورشید را تماشا کردم.
3
مریض شدن
بیماری گرفتن
to go down with a disease
بیماری گرفتن
I went down with flu for two weeks.
دو هفته آنفولانزا گرفته بودم.
4
پذیرفتن
موردقبول واقع شدن
to go down well
موردقبول واقع شدن
The movie went down very well with the critics.
آن فیلم موردقبول منتقدان واقع شد.
to go down with somebody
موردقبول کسی واقع شدن
The suggestion didn't go down very well with her boss.
آن پیشنهاد خیلی موردقبول رئیسش واقع نشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
go deaf
go dead
go crazy
go crackers
go camping
go down that road
go down the drain
go down with
go downhill
go extinct
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان