Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برای بهدست آوردن (چیزی یا کسی) تلاش کردن
2 . انتخاب کردن
3 . علاقه داشتن
4 . حمله کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to go for
/goʊ fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: went for]
[گذشته: went for]
[گذشته کامل: gone for]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برای بهدست آوردن (چیزی یا کسی) تلاش کردن
1.He'll be going for his fifth Olympic gold medal.
1. او برای بهدست آوردن پنجمین مدال طلای المپیکش تلاش خواهد کرد.
2
انتخاب کردن
مترادف و متضاد
choose
1.I think I'll go for the fruit salad.
1. فکر کنم من سالاد میوه را انتخاب میکنم.
3
علاقه داشتن
علاقهمند بودن
informal
1.I don't really go for modern art.
1. من خیلی به هنر معاصر علاقه ندارم.
2.She goes for tall slim men.
2. او به مردهای بلندقد لاغر علاقه دارد.
4
حمله کردن
1.She went for him with a knife.
1. او با چاقو به او حمله کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
go fishing
go extinct
go downhill
go down with
go down the drain
go for a walk
go for a wander
go for it
go from strength to strength
go fry an egg!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان