Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خوابیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
go to bed
/goʊ tu bɛd/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خوابیدن
به رختخواب رفتن، رفتن خوابیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خوابیدن
1.I'm tired—I'm going to bed.
1. من خستهام؛ میروم بخوابم.
تصاویر
کلمات نزدیک
go to a lot of trouble
go to a festival
go through with
go through a period
go through
go to hell in a handbasket
go to library
go to one's head
go to pieces
go to prison
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان