Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بدون چیزی زنده ماندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to go without
/ɡoʊ wɪðaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: went without]
[گذشته: went without]
[گذشته کامل: gone without]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بدون چیزی زنده ماندن
1.How long can a human being go without sleep?
1. انسان تا چه مدتی میتواند بدون خوابیدن زنده بماند؟
2.She went without eating for three days.
2. او سه روز بدون غذا خوردن زندگی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
go with the tide
go with the flow
go with
go wild
go whole hog
go without a snag
go without saying
go wrong
go yellow
go-ahead
کلمات نزدیک
go with one's gut feeling
go with
go whole hog
go white
go weak at the knees
go wrong
go-ahead
go-between
go-cart
go-faster stripes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان