[فعل]

to govern

/ˈgʌvərn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: governed] [گذشته: governed] [گذشته کامل: governed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حکومت کردن (سیاست) اداره کردن، کنترل کردن (شهر و کشور و...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: پادشاهی کردن حکومت کردن
  • 1.The country is now being governed by the Labor Party.
    1. این کشور هم‌اکنون (دارد) توسط حزب کارگر اداره می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان