Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گلاویز شدن
2 . دستوپنجه نرم کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to grapple
/ɡɹˈæpəl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: grappled]
[گذشته: grappled]
[گذشته کامل: grappled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گلاویز شدن
دست به یقه شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درافتادن
درگیر شدن
سرشاخ شدن
شاخ به شاخ شدن
گلاویز شدن
1.Passers-by grappled with the man after the attack.
1. رهگذرها با (آن) مرد بعد از حمله گلاویز شدند.
2
دستوپنجه نرم کردن
سعی و تلاش کردن
1.I was grappling to find an answer to his question.
1. من داشتم سعی و تلاش میکردم تا پاسخی برای سؤالش پیدا کنم.
an attempt to grapple with this very difficult issue
تلاشی برای دستوپنجه نرم کردن با این مسئله بسیار دشوار
تصاویر
کلمات نزدیک
grappa
graphology
graphologist
graphite grey
graphite
grasp
grasping
grass
grass court
grass roots
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان