[اسم]

gratitude

/ˈgrætəˌtud/
غیرقابل شمارش

1 سپاسگزاری قدردانی، تشکر

معادل ها در دیکشنری فارسی: امتنان سپاس سپاسگزاری قدردانی
  • 1.We gave David a present to show our gratitude for all his help.
    1. ما هدیه‌ای به "دیوید" دادیم تا سپاسگزاری خود را برای تمام کمک‌هایش نشان دهیم [ما به نشانه تشکر از تمام کمک‌های دیوید، هدیه‌ای به دادیم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان