[اسم]

grind

/ɡraɪnd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درس‌خوان خرخوان

2 کار یکنواخت و سخت

مترادف و متضاد chore
the daily grind
کار یکنواخت و سخت روزانه
[فعل]

to grind

/ɡraɪnd/
فعل گذرا
[گذشته: ground] [گذشته: ground] [گذشته کامل: ground]

3 آسیاب کردن چرخ کردن، ساییدن، خرد کردن

to grind something into something
چیزی را به صورت چیزی آسیاب کردن
  • The animal has teeth that grind its food into a pulp.
    حیوان دندان‌هایی دارد که غذا را به صورت خمیر آسیاب می‌کند.
to grind coffee/pepper...
قهوه/فلفل و... آسیاب کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان