Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گناهکار
2 . شرمسار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
guilty
/ˈgɪl.ti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: guiltier]
[حالت عالی: guiltiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گناهکار
مجرم، مرتکب (یک جرم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تقصیرکار
مقصر
مجرم
مترادف و متضاد
blameworthy
culpable
innocent
1.He seemed to be guilty.
1. او گناهکار به نظر میرسید.
2.She may be guilty of murder.
2. او ممکن است مرتکب قتل شده باشد.
2
شرمسار
شرمنده
1.I feel guilty about lying to her.
1. از دروغ گفتن به او شرمسار هستم [از دروغ گفتن به او احساس گناه میکنم یا عذاب وجدان دارم].
تصاویر
کلمات نزدیک
guiltless
guilt
guillotine
guillemot
guileless
guinea
guinea fowl
guinea pig
guipure
guiro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان