Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شرشرکنان جاری بودن (آب)
2 . قان و قون کردن (نوزاد)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to gurgle
/ˈɡɜːrɡl/
فعل ناگذر
[گذشته: gurgled]
[گذشته: gurgled]
[گذشته کامل: gurgled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شرشرکنان جاری بودن (آب)
شرشر کردن، جوشیدن
1.Water gurgled through the pipes.
1. آب از درون لولهها شرشرکنان جاری بود.
2
قان و قون کردن (نوزاد)
صدا در آوردن از گلو (نوزاد)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غرغره کردن
1.The baby gurgled happily.
1. نوزاد از خوشحالی قان و قون کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
gurdwara
guppy
gunwale
gunstock
gunsmith
gurn
guru
gush
gushing
gusset
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان