[اسم]

guru

/ˈguˌru/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گورو (هندوییسم) آموزگار و راهنمای مذهبی

معادل ها در دیکشنری فارسی: مرشد
  • 1.His guru instructed him to set off on a pilgrimage.
    1. آموزگار مذهبی‌اش به او امر کرد که عازم سفری زیارتی شود [به سفری زیارتی برود].

2 کارشناس متخصص، استاد

مترادف و متضاد expert
a fashion guru
متخصص مد
a management guru
کارشناس مدیریت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان