[صفت]

gutted

/ˈɡʌtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more gutted] [حالت عالی: most gutted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نابودشده فروریخته (از درون)

  • 1.We drove slowly past the gutted buildings.
    1. ما از کنار ساختمان‌های فروریخته به‌آهستگی گذشتیم.

2 درب و داغون (از لحاظ روحی) نابود

informal
  • 1.Disappointed? I was gutted!
    1. ناامید؟ نابود شدم!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان