[صفت]

half-baked

/hæf-beɪkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more half-baked] [حالت عالی: most half-baked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نسنجیده حساب نشده، خام، سرسری

معادل ها در دیکشنری فارسی: نیم‌بند
  • 1.He has a half-baked idea about starting a new business, but most of us think that it will fail.
    1. او یک فکر سرسری درباره شروع یک کسب و کار جدید دارد اما بیشتر ما فکر می کنیم این ایده با شکست مواجه خواهد شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان