Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . درایو (دیسک) سخت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hard drive
/ˈhɑrdˌdrɑɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درایو (دیسک) سخت
مترادف و متضاد
hard disk
1.A virus damaged my hard drive.
1. یک ویروس به درایو (دیسک) سخت من آسیب زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
hard disk
hard currency
hard court
hard core
hard copy
hard drug
hard graft
hard hat
hard hit
hard labor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان