[فعل]

to heat up

/hit ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: heated up] [گذشته: heated up] [گذشته کامل: heated up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گرم کردن داغ کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: داغ شدن
مترادف و متضاد warm
  • 1.Heat up the food in the microwave.
    1. غذا را در مایکروویو گرم کن.
  • 2.I'll heat up the soup.
    2. من سوپ را گرم می‌کنم.

2 گرم شدن داغ شدن

مترادف و متضاد warm
  • 1.The oven takes a while to heat up.
    1. مدتی طول می‌کشد تا فر گرم شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان