[اسم]

heresy

/ˈherəsi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کفر بدعت گذاری

معادل ها در دیکشنری فارسی: الحاد کفر
مترادف و متضاد dissent lack of faith unbelief
  • 1.He was burned at the stake for heresy.
    1. به خاطر کفر او را روی تیر چوبی سوزاندند.
  • 2.the heresies of the early Protestants
    2. بدعت گذاری های پروتستان های اولیه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان