[اسم]

hibernation

/ˌhaɪbərˈneɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خواب زمستانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خواب زمستانی زمستان‌خوابی
  • 1.grizzly bears need to prepare themselves for hibernation.
    1. خرس‌های گریزلی [خاکستری] باید خود را برای خواب زمستانی آماده کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان