Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خواب زمستانی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hibernation
/ˌhaɪbərˈneɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خواب زمستانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خواب زمستانی
زمستانخوابی
1.grizzly bears need to prepare themselves for hibernation.
1. خرسهای گریزلی [خاکستری] باید خود را برای خواب زمستانی آماده کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hibernate
hiatus
hi-tech
hi-fi
hi
hibiscus
hiccup
hick
hickory
hicks
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان