[ضمیر]

himself

/hɪmˈself/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 [ضمیر انعکاسی سوم شخص مذکر] خودش

معادل ها در دیکشنری فارسی: خودش
  • 1.He cut himself shaving.
    1. او خودش را هنگام اصلاح کردن برید.
  • 2.Most nights he would cry himself to sleep.
    2. بیشتر شب‌ها، او خودش را با گریه کردن می خواباند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان