[اسم]

histrionics

/ˌhɪstriˈɑːnɪks/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نمایش قشقرق، صحنه سازی

مترادف و متضاد display of emotions
  • 1.She was used to her mother's histrionics.
    1. او به قشقرق های مادرش عادت داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان