Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عقب نگهداشتن
2 . چیزی را پنهان کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to hold back
/hoʊld bæk/
فعل گذرا
[گذشته: held back]
[گذشته: held back]
[گذشته کامل: held back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
عقب نگهداشتن
1.The police held back the crowd.
1. پلیس، جمعیت را عقب نگهداشت.
2
چیزی را پنهان کردن
موضوعی را نگفتن
1.I think she suspected I was holding something back.
1. من فکر کنم او شک کرد که من داشتم چیزی را پنهان میکردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hold a ceremony
hold a belief
hold
hoki
hoist
hold down
hold hands
hold it down
hold off
hold on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان