Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آرام و سر جا نگهداشتن
2 . حق کسی را گرفتن
3 . پایین نگه داشتن
4 . بر منصب شغلی ماندن
5 . پایین آوردن (صدا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to hold down
/hoʊld daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: held down]
[گذشته: held down]
[گذشته کامل: held down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرام و سر جا نگهداشتن
مهار کردن
to hold somebody down
کسی را مهار کردن
It took three men to hold him down.
سه مرد توانستند او را مهار کنند.
2
حق کسی را گرفتن
آزادی کسی را گرفتن
3
پایین نگه داشتن
1.The rate of inflation must be held down.
1. نرخ تورم باید پایین نگه داشته شود.
to hold down prices/wages
قیمتها/دستمزدها را پایین نگه داشتن
4
بر منصب شغلی ماندن
شغلی داشتن
5
پایین آوردن (صدا)
تصاویر
کلمات نزدیک
hold back
hold a ceremony
hold a belief
hold
hoki
hold hands
hold it down
hold off
hold on
hold on, please.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان