[صفت]

honorary

/ˈɑːnəreri/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 افتخاری (مدرک، منصب)

معادل ها در دیکشنری فارسی: افتخاری
an honorary doctorate/degree
دکترا/مدرک افتخاری

2 افتخاری (عضوی از یک گروه)

  • 1.Many people treat their pets almost as honorary humans.
    1. بسیاری از مردم با حیوانات خانگی‌شان به عنوان عضو افتخاری انسان‌ها [مانند یک انسان] رفتار می‌کنند.
  • 2.She was treated as an honorary man.
    2. با او به عنوان یک عضو افتخاری گروه مردها رفتار می‌شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان