[اسم]

hood

/hʊd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کلاه

  • 1.The coat has a detachable hood.
    1. کت یک کلاه جداشدنی داشت.
a sweatshirt with a hood
یک گرمکن با کلاه [کلاه‌دار]

2 کاپوت (اتومبیل)

معادل ها در دیکشنری فارسی: کاپوت
  • 1.She checked under the hood to see what was making a noise.
    1. او زیر کاپوت را بررسی کرد تا ببیند که چه چیزی صدا می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان