Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سوار اسب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
horseback
/ˈhɔrsˌbæk/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سوار اسب
پشت اسب
1.We saw a lot of policemen on horseback.
1. افسران پلیس زیادی را سوار بر (پشت) اسب دیدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
horse-trading
horse-riding
horse-racing
horse-drawn
horse's ass
horseback riding
horsebox
horsefeathers!
horseman
horsemanship
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان