Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . علوم انسانی
2 . بشریت
3 . انسانیت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
humanity
/hjuːˈmænəti/
قابل شمارش
[جمع: humanities]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
علوم انسانی
1.Jennifer has always been more interested in humanities than science.
1. "جنیفر" همیشه بیشتر علاقهمند به علوم انسانی بوده تا علوم تجربی.
2
بشریت
بشر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انسانیت
بشریت
آدمیت
مترادف و متضاد
humankind
mankind
crimes against humanity
جنایات علیه بشریت
3
انسانیت
دلسوزی، محبت، [وابسته به صفات خوب انسانی]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آدمیت
انسانیت
مترادف و متضاد
compassion
1.The prisoners were treated with humanity.
1. با آن زندانیان، با انسانیت رفتار شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
humanitarianism
humanitarian
humanist
humanism
humanely
humankind
humanlike
humanly
humanoid
humble
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان