[اسم]

humanity

/hjuːˈmænəti/
قابل شمارش
[جمع: humanities]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 علوم انسانی

  • 1.Jennifer has always been more interested in humanities than science.
    1. "جنیفر" همیشه بیشتر علاقه‌مند به علوم انسانی بوده تا علوم تجربی.

2 بشریت بشر

معادل ها در دیکشنری فارسی: انسانیت بشریت آدمیت
مترادف و متضاد humankind mankind
crimes against humanity
جنایات علیه بشریت

3 انسانیت دلسوزی، محبت، [وابسته به صفات خوب انسانی]

معادل ها در دیکشنری فارسی: آدمیت انسانیت
مترادف و متضاد compassion
  • 1.The prisoners were treated with humanity.
    1. با آن زندانیان، با انسانیت رفتار شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان