Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . انسان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
humankind
/ˌhjuːmənˈkaɪnd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انسان
بشر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آدم
آدمیزاد
بنیآدم
1.The World Wars have been really bad for humankind.
1. جنگ های جهانی برای بشر بسیار بد بوده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
humanity
humanitarianism
humanitarian
humanist
humanism
humanlike
humanly
humanoid
humble
humble beginning
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان