Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شکار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hunting
/ˈhʌnt.ɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شکار
صید
1.deer hunting
1. شکار گوزن
2.She's completely against hunting of any kind.
2. او کاملا مخالف هرگونه شکار است.
3.To go hunting
3. به شکار رفتن
تصاویر
کلمات نزدیک
hunter
hunted
hunt
hunky
hunk
hunting ground
huntress
huntsman
hurdle
hurdler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان