Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ایده
2 . هدف
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
idea
/ɑɪˈdiː.ə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ایده
فکر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندیشه
ایده
نکته
صرافت
فکر
مترادف و متضاد
concept
notion
thought
a bad/good/stupid idea
یک ایده بد/خوب/احمقانه
"Let's go swimming." "That's a good idea!"
«بیا بریم شنا.» «ایده خوبیه!»
to have ideas
ایده داشتن
If you have any ideas for what I can get Josh, let me know.
اگر ایدهای داری که برای "جاش" چه میتوانم بگیرم، به من بگو.
idea of something/of doing something
ایده چیزی/انجام کاری
I like the idea of living on a boat.
من از ایده زندگی کردن روی قایق خوشم میآید.
idea for something
ایده برای چیزی
He already had an idea for his next novel.
او از قبل ایدهای برای رمان جدیدش داشت.
idea to do something
ایده انجام کاری
It was Kate's idea to rent a car.
ایده "کیت" بود که ماشین کرایه کنیم.
idea about something
ایده درباره چیزی
He has some very strange ideas about education.
او ایدههای بسیار عجیبی درباره تحصیل دارد.
idea that…
ایده این که...
What gave you the idea that he'd be here?
چه چیزی این ایده را به تو داد که او اینجا است؟
2
هدف
مترادف و متضاد
point
purpose
1.The idea is to give the students a chance to voice their opinions.
1. هدف این است که به دانشآموزان فرصتی برای ابراز عقایدشان داده شود.
[عبارات مرتبط]
ideal
1. آرمان
تصاویر
کلمات نزدیک
ida
id card
id
icy
icu
ideal
idealized
idealism
idealist
idealistic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان