[صفت]

inactive

/ɪˈnæktɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inactive] [حالت عالی: most inactive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غیرفعال خفته، خوابیده

معادل ها در دیکشنری فارسی: خانه‌نشین منفعل
مترادف و متضاد active
  • 1.an inactive volcano
    1. یک آتشفشان غیرفعال
  • 2.The virus remains inactive for a long period of time.
    2. ویروس تا مدت های مدیدی غیرفعال باقی می ماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان