[اسم]

inaction

/ɪnˈækʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌حرکتی سستی، بی‌عملی

disapproving
مترادف و متضاد inactivity passivity action
  • 1.The police were accused of inaction in the face of a possible attack.
    1. پلیس در مواجه با حمله‌ای محتمل متهم به بی‌عملی شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان