[قید]

increasingly

/ɪnˈkriː.sɪŋ.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیش از پیش به طور فزاینده

  • 1.Increasingly, there is pressure on the council to reverse its decision.
    1. به طور فزاینده‌ای، فشار روی شورا برای برگرداندن تصمیم خود وجود دارد.
  • 2.to be increasingly important
    2. بیش از پیش مهم بودن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان