[فعل]

to indict

/ɪnˈdaɪt/
فعل گذرا
[گذشته: indicted] [گذشته: indicted] [گذشته کامل: indicted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متهم کردن

مترادف و متضاد accuse
  • 1.The senator was indicted for murder.
    1. سناتور متهم به قتل شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان