[قید]

individually

/ˌɪndɪˈvɪʤuəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌طور جداگانه تک تک، یکی یکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: انفراداً جداجدا یک به یک مستقلا
  • 1.The teacher spoke to each student individually.
    1. آن معلم، با هر دانش‌آموز به‌طور جداگانه صحبت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان